در سرتاسر کره زمین، زنبورعسل مشغول انجام یک کار است؛ جاودان سازی کندو. نیروهای کار بسیار منظم با کارآمدی یکپارچه برای جمعآوری گرده و شهد برای صنعت خودشان همکاری میکنند تا اکسیر جادویی عسل را تولید کنند که باعث تقویت کلونی میشود و از همه مهمتر، ملکه قادر مطلق و بچههایش را در تمام طول سال، بهویژه در طول ماههای سرد و تاریک زمستان که هیچ گلی در آن وجود ندارد، تغذیه میکنند.
درعینحال، در سرتاسر کره زمین، انسانهای فراوانی در جستجوی زنبورعسل هستند تا کندوهایشان را مهار یا نگهداری کرده و عسل آنها را برای مصارف آشپزی، دارویی یا آرایشی خود جمعآوری کنند.
درباره جستجو عسل چه میدانید؟
جستجوی جستجوگر جمعآوریکننده عسل از برداشت عسل طبیعی از کندوهای طبیعی تا کندوهایی که هدفمند ایجاد میشوند، در تمام محیطها از صخرهها گرفته تا دلتاها، باغها تا صومعهها، مزرعههای وسیع پرورش عسل تا کندوهای تکی که در نقطهنقطه مناظر شهری قرار دارند، متغیر است و مردی به نام اریک تورنرت بهعنوان یک عکاس موفق که آثارش بهخوبی منتشر شدهاند؛ عکس هایی را در مجلات فیگارو، پاریس مچ، تره ساواج به چاپ رسانده است که او ۲۵ سال از عمرش را صرف مسافرت در سرتاسر سیاره زمین کرده تا انواع سنتهای زنبورداری، جستجو و جمعآوری عسل را شناسایی کرده و به مردم نشان دهد؛ شیوه کاوش او بهواسطه پیشرفت عکسبرداری دیجیتال ارتقا یافت، طوری که میتواند نفیسترین عکسها را از زنبورها و زنبورداران، جستجوگران و جمعآوریکنندگان در جوامع و خردهفرهنگهای مختلف خلق کند که خطرات جهانیسازی برخی از آنها را بهطوری فزاینده تهدید میکند.
عکس © اریک تورنرت کتاب Le Peuple des Abeilles (جمعیت زنبورهای عسل؛ روستیکا، 2007) و Cueilleurs de Miel (جمعآوریکنندگان عسل، روستیکا، 2009) نتیجهی این تلاشها بودهاند که به مرجع مهمی در موضوع زنبور و زنبورداری تبدیل شدهاند. یافتههای جذاب اریک اهمیت بیشتری پیدا کردهاند، زیرا رابطه جهانی انسان با این موجود کوچک، فروتن و درعینحال فوقالعاده در آستانه روزهای رؤیایی است.
تهدید انسان برای زنبور
استفاده افراطی انسان از مواد شیمیایی و مصنوعی مخرب مانند کودها، علفکشها و آفتکشها، به دلیل علاقه وافر به تککشتی در تلاش مداوم برای تولید محصول (بیشازحد)، در روشهای کشاورزی مدرن امروزی نهادینه شده است. این امر، همراه با افزایش ابتلا به بیماری در میان جمعیت زنبورها، بهطور مداوم به ضعیف شدن زنبورها، کلونیهای آنها و کندوهایی که انسانها از آن ها نگهداری میکنند، منجر شده است. تأثیر کاهش چشمگیر جمعیت زنبورها میتواند برای انسان پیامدهای جدی و نگرانکننده داشته باشد که برای گردهافشانی و زنده نگهداشتن محصولات کشاورزی و در نتیجه، تقویت سیستم محصولات غذایی به این موجودات کوچک متکی است.
درست مانند یک زنبور کارگر که در بیرون کندو میرقصد تا به همنوعانش محل بهترین گردهها را نشان دهد، ما نیز میتوانیم سفر تفکر برانگیز اریک را که در اطراف دنیا بانشاط حرکت میکند، پیچوخم میخورد و با تصاویر خیرهکننده برایمان توضیح میدهد که زنبورها در کجا رشد میکنند، جستجوگران و جمعآوریکنندگان چه کسانی هستند، چگونه میتوان ارتباط بین زنبور و انسان را تقویت کرد و انسان و زنبور در آینده با چه چالشهایی مواجه خواهند شد؛ باید آگاه بود که عسل ماده ای مغذی برای انسان ها می باشد و توجه به این نکات مهم بسیار ضروری خواهد بود. در ادامه به بررسی این موضوعات خواهیم پرداخت.
قبایل عسل دره اومو در اتیوپی
یکی از آخرین مکانهای بکر در قارهی آفریقا، دره پرنعمت اومو در جنوبیترین قسمت اتیوپی است که تصور میشود به مدت هزاران سال که یک تقاطع بوده است، زیرا در این مدت انواع فرهنگها و گروههای قومیتی به این معدن خیر و برکت طبیعی کشانده شدهاند و اکنون در آستانه یک تغییر سرنوشتساز قرار گرفته است. چندین پل، سد و جاده، این دره سنتی را به دنیا وصل کردهاند که باعث افزایش حملونقل، جذب گردشگر و بهزودی، تولید نیشکر فراوان شدهاند. این توسعه تأثیر چشمگیری بر قبیله نیمه عشایری بانا که دستههای گاو و بز پرورش میدهند و در میان درختان کندوهای عسل نگهداری میکنند، خواهد گذاشت. نگهداری و پرورش زنبورها، عسل آنها و ساخت شراب عسل از سنتهای قدیمی این مردم هستند. دگرگونی این دره چگونه میتواند بر زندگی این افراد که چند قرن قدمت دارند تأثیر بگذارد؟
در سرزمین قبیله بانا، کندوهای روی درختان را شباهنگام و زیر نور ماه برداشت میکنند.
در روزهای خریدوفروش در دره کاکو بانا، سالنهای فروش شراب عسل با فروش آن به افرادی که برای نوشیدن تِجی میآیند، معاملات بزرگی انجام میدهند، تجی بااینکه خیلی الکلی نیست بهسرعت انسان را سرمست میکند
زنبورداران قایق سوار آرژانتینی
از ابتدای تاریخ و از هزاران مایل در شمال بوئنس آیرس، در بلندای فلاتهای برزیل، آبهای اخراییرنگ رودخانه پارانا با آبهای لاجوردی رود اروگوئه در جنوب در هم میآمیزند. با اتحاد این دو رود، رودخانه پلاتا ایجاد میشود که در اقیانوس اطلس بهصورت یک مدخل عظیم بهطور غولآسایی گسترده میشود و در دهانه آن، دلتای پارانا قرار دارد که با ۳۴۰ کیلومتر طول و ۶۰ کیلومتر عرض یکی از بزرگترین دلتاهای روی زمین است، یک جورچین طبیعی که قطعاتش رودخانهها، تالابها و جزایر باتلاقی هستند که برخی از آنها شناور (صرفاً تودهای از پوشش گیاهی در هم تنیده که کمرش زیر بار گل و رسوب خم شده است) و بقیه ثابت هستند.
برای یافتن عسل مرغوب، جستجوگران به دنبال راهی برای عبور از این مناطق بوده اند.
دامداران بهطور فزایندهای به این پیچ راه تشکیلشده از جزایر باتلاقی دستدرازی کردهاند که به دلیل گستردهتر شدن مزرعههای کشت سویای صنعتی GM از سمت شمال، بهسوی جنوب کشانده شده است. این امر نیز زنبورداران قایقسوار دلتا و کشاورزان سنتی ییلاق و قشلاق را بیشتر بهسوی دلتا و به دور از کوهستانهای شمال کشانده است که بهطور سنتی از آنها برای بخشی از سال زراعتشان استفاده میکردند تا زنبورهایی را که در گلِ کتیِ سفید تغذیه میکنند، یافته و عسل آن ها را برداشت کنند. چقدر طول میکشد روند زندگی آنها بهواسطه استقرار اجباری به سمت دلتا ناپایدار گردد؟
ساختار کندو های مدرن ارژانتینی
کندوهای مدرن که در آرژانتین استفاده میشوند، دو قسمت دارند: بدنه که ملکه در آن تخمگذاری میکند، محل سکونت زنبورهاست که نوزادان را پرورش میدهند و عسل و گردهها را ذخیره میکنند تا لاروها را تغذیه کنند و قسمتهای ممتاز که ملکه بهشان دسترسی ندارد و برای تولید عسل رزرو میشوند. هنگامیکه بخش ممتاز پر میشود، زنبوردار آن را بیرون میآورد تا عسلش را برداشت کند و به جایش یک محفظه خالی میگذارد.
به دنبال حمله عمومی دسته زنبورها، کندوها باید بهسرعت پر و خالی شوند. زنبورها، کندوها را ترک کردهاند، چون این کندوها به دلیل گرما، رها شدهاند.
تجارت منصفانه در مکزیک؛ زنبورهای بدون نیش خانه بغلی
زنبورهای بدون نیش (تریگونا اسکاپتوتریگونا) بومی مناطق استوایی استرالیا، آفریقا و آمریکای شمالی و جنوبی هستند که کندوهایشان را در حفره تنه درختان میسازند. درهرحال، آنها در ظرفهای سفالی و نیز تنه درختان، در کنار دیوارهای خانههایی که خانوادههایی از اقوام سرخپوست ناهوات و توتوناک که در پوبلا و کوهپایههای سیرا مادره مکزیک ساکن و به پیشه قهوه سازی مشغول بودند نیز یافت میشوند. این جامعه، همیاری توسپن تیتانتانیسک (Tosepan Titataniske) (ما متحد و پیروز هستیم) است که از حدود 6000 خانواده تشکیل شده است که برای تجارت مشروع قهوه در بازار گرد هم جمع شدهاند.
علاوه بر کاشت قهوه، زنبورها را عملاً در کنار خانه پرورش میدادند تا در زمان مناسب عسل آن ها را برداشت کنند. یک «کار در خانه» آسان؛ که این تداوم سنتی است که در گذشته در دوره پیش اسپانیایی، بر عهده زنان بود. درهرحال، این ساختار ساده و دلپذیر در معرض تهدید است، زیرا آفتکشهایی که در میان مزرعههای تککشتی اطراف استفاده میشوند و زنبورهای آفریقایی قویتر، زنبورهای بدون نیش را تهدید میکنند.
کشف پرورشگاه زنبور عسل با ناوگان جنگی
زمانی که هرمان کورتس با ناوگان جنگیاش در سال 1519 به خشکی آمد، چند پرورشگاه زنبورعسل را یافت که از چند صد تنه درخت توخالی شده که بهطور افقی در پناه درختان نخل قرار داده شدهاند، تشکیل شده است.
برخلاف زنبورعسل اروپایی (apis mellifera)، زنبورعسل تریگونا اسکاپتوتریگونا (trigona scaptotrigona) عسل و گرده را در خانههای ششضلعی کندو انبار نمیکند و بهجای آن در محفظههای کوچکی که بیرون خانههای تخمگذاری قرار دارند، نگهداری میکند.
مردان ببری «فوق بشری» نپال در جستجوی عسل
کیراتها در سال ۸۰۰ قبل از میلاد از مغولستان وارد نپال شدند و یالمبر اولین فرمانروای نپال (در مهابهاراتا کتاب قطور سانسکریت حماسی بدان اشاره شده است) یک کیرات بود. اجداد کیراتها که در آن ها ۳۳ جانشین فرمانروا وجود داشتهاند؛ افراد قبیله رای هستند که در دامنه هیمالیا، ۲۰ کیلومتری جنوب قله اورست (مکانی ساکت و آرام در ارتفاع ۲۰۰۰ متری) سکونت دارند.
افسانه های کیرات
در مورد کیراتهای افسانهای داستانهای اسطورهای وجود دارند که به «مردان ببری» مشهور بودند و با زنبور غولپیکر متجاوز هیمالیا (که بهاندازهی محیطی بود که در آن زندگی میکرد) بهطور فوق بشری نبرد کردند تا عسلهایی را برداشت کنند که زنبورها با تغذیه از گلهای صدتومانی تولید کردهاند که در طول ماههای آوریل، می و ژوئن در بین ارتفاع ۶۰۰۰ تا ۱۹۰۰۰ فوتی میرویند. مردان قبیله رای هنوز هم کارهای آکروباتیک اجدادشان را ادامه میدهند که با استفاده از نردبانهای ساختهشده از بامبو و تا ارتفاع ۳۰۰ فوتی صخرهها بالا میرفتند و حتی کفش و دستکش هم نداشتند؛ چه برسد به تجهیزات محافظتی که ما برای دیدن، ایجاد دود و سیخ زدن به کندوها برای تحریک آنها استفاده میکنیم تا این گروه ماشینهای گزنده عظیم و عصبانی را برای برداشت عسل فراری دهیم. فوق بشر؟ بله.
جمع اوری عسل و وظیفه خانوادگی ما
بولو کشر رای، «پِرِنگ» است، یعنی کسی که عسل جمعآوری میکند. “پدرم یک پِرِنگ بود و همچنین پدربزرگم قبل از او. من اولین بار در سن ۱۶ یا ۱۷ سالگی همراه با پدربزرگم عسل جمع کردم. ۱۲ لانه روی صخره قرار داشتند، پدربزرگم پیر بود و موقع برداشتن لانه پنجم افتاد؛ بنابراین، من از صخره بالا رفتم و هفت لانهی باقیمانده را جمع کردم. البته، مرد دیگری هم میتوانست این کار را انجام دهد اما جمعکردن عسل وظیفه خانوادگی ماست”
-
مرحله اول:
به دور از خود نردبان، شیمبو پسر پِرِنگ در یک محل دیدهبانی که بهدقت انتخاب شده است، قرار دارد تا بتواند از آنجا در بالای صخره راهنماییهای لازم را با صدای بلند به همدستانش برساند؛ آنها باید سبد برداشت عسل را «کورکورانه» حرکت دهند، زیرا نمیتوانند از پایین صخره سبد را ببینند. درست پیش از شروع این جستجوی خطرناک که مو را بر تن راست میکند، بولو کشر، چانگ (آبجوی ارزن) را بهعنوان هدیه روی سنگهای صخره میریزد و سپس یک شیشه پر را بین تمام کارگران تقسیم میکند. در واقع آنها با این تقسیم تشریفاتی، میکوشند روح صخره را آرام کنند.
-
مرحله دوم:
سپس آتش روشن میکنند که باعث حمله گسترده دستهی زنبورها میشود و در آن حال، بولو کشر یک دعای قدیمی را که از چند نسل پیش به آنها رسیده است، میخواند تا از روح محافظ صخره درخواست کمک کند. سپس طنابی را به نردبان میبندد و درحالیکه دسته زنبورهای عسل به او حمله کردهاند، از نیزههای بلند ساختهشده از بامبو استفاده میکند. سایر افراد که ربوکیپ نامیده میشوند (ربو در رای به معنای نردبان طنابی است)، با تمام وزنشان از نردبان آویزان شده و آن را کاملاً کشیده نگه میدارند تا به پیشروی بولو کشر کمک کنند و نردبان را در عرض صخره و بین لانهها جابجا میکنند.
-
مرحله SUM:
بولو کشر مانند یک بندباز سیرک؛ البته بندبازی که در دود محو شده و زنبورهای زیادی نیشش میزنند، در ارتفاع چند صد فوتی بالای صخرهی زیرین و بدون هیچ تجهیزات ایمنی آویزان شده و جمعآوری عسل را ادامه میدهد؛ انجام این کار به قدرت جسمانی بسیار زیاد، اعتمادبهنفس کامل و تعادل فوق بشری نیاز دارد، زیرا برخی از این صخرهها به یاد افرادی که از آنها پایین افتادهاند نامگذاری شدهاند. در اینجا زمان ثابت میماند. این چشمانداز برداشت وهم گونه 30.000 سال پیش رخ داده است که اولین جستجوگران عسل با فوج زنبورهای وحشی مواجه شدند.
-
مرحله چهارم
دو مرد از بالای صخره، کشیدگی طنابی را که سبد جمعآوری عسل را نگه داشته است، تنظیم میکنند. مردانی که مسئول جدا کردن عسل هستند، خودهاپ نام دارند (خودا در رای به معنای عسل است). آنها عسل را پیش از تصفیه در یک کوزه فلزی کندهکاریشده میریزند.
پس از آنکه زنبورهای گیرکرده فوراً از سبد بیرون آورده میشوند، عسل را با فشار و با استفاده از یک پارچه تصفیه و در کوزههای فلزی ذخیره میکنند.
در اولین غروب روز برداشت، اعضای گروه در کلبه یک گلهدار که در مراتع واقع در ارتفاع بالا ساخته شده است دور هم جمع میشوند تا شب را آنجا بگذرانند. یک بار دیگر، زنبورهای غولپیکر هیمالیا نبرد وحشتناکی را شروع میکنند.
نیوزلند – مانوکا – گنج مائوریها
مانوکا پربارترین درخت بومی نیوزلند است؛ در همهجا رشد میکند، در سرتاسر جزایری که این کشور را تشکیل میدهند، از زمینهای پست گرفته تا ارتفاع ۱۵۰۰ متری. درهرحال، درختان زیادی به دلیل جنگلزدایی در طول سالها از بین رفتهاند، (جنگلزدایی فرایند پاکسازی جنگل است). بیشتر آنها زمینهای باستانی مائوری محسوب میشوند، این کار برای مرتع سازی بود که اروپاییهای استعمارگر آن را انجام دادند.
کشف خواص ضد باکتریایی عسل توسط پیتر مولان
در ابتدای قرن 21، پروفسور پیتر مولان از اداره تحقیقات عسل در دانشگاه وایکاتو، خواص ضد باکتری استثنایی عسل مانوکا را کشف کرد. این عسل که در آزمایشگاه آزمایش شده است، بر اساس UTF آن (فاکتور منحصربهفرد مانوکا) درجهبندی میشود که خواص ارتقای سلامت آن را تصدیق میکند و اکنون نیوزلند هرسال بهاندازه 50 میلیون یورو از این اکسیر را صادر میکند. امروزه، مائوریها که مالک زمینی هستند که این درختان در آن رشد میکنند، پرورش زنبورعسل را از آنِ خود کردهاند، حق طبیعی خود را پس گرفتهاند و از این طریق شغلهای زیادی از مدیریت کندوها گرفته تا فرآوری و صادرات عسل به کشورهای ژاپن، کره و اروپا ایجاد کردهاند. عسل مانوکا با برند «اورا»ی بینالمللی واکاری یکی از این نمونههاست.
زنبورداران در ماه فوریه کندوهایشان را برای اواخر فصل گلدهی مانوکا (به دلیل ارتفاع و دمای هوا) به منطقه دریاچه تاپو و آتشفشانهای روپرا (2797 متر) و تونگاریرو (1978 متر) میآورند. در افسانه شناسی پلینزی، انسانها، عناصر و هر چیزی که طبیعت را تشکیل میدهد، از نسل پدر آسمان و مادر زمین هستند. به همین دلیل است که مائوریهای باستان را با کل طبیعت یکی میدانند.
پیتر مولان از دانشگاه وایکاتو (NZ) تحقیقاتی را بر روی خواص درمانی عسل مانوکا انجام داد. تمامی عسلهای مانوکا محتوی آنزیم خاصی هستند به نام UMF (شاخص منحصربهفرد مانوکا) که آباکسیژنه تولید میکند. آباکسیژنه یک ضدعفونیکننده و ضد باکتری شناختهشده است که سطح آن در یک عسل تا عسل دیگر تفاوت چشمگیری دارد. سطح آن در عسل مانوکا تقریباً ده برابر از آنچه در سایر عسلها یافت میشود، بیشتر است.
فلات آداماوا، کامرون – بهشتی برای زنبورها و شهر کامرونیهای مأیوس
فلاتهای بلند آداماوا به دلیل داشتن درختان پر گل فراوان و ساوانای سبز و خرم و سرشار از رطوبت به بهشت زنبورهای آدانسونی تبدیل شده است. آنجا برای کشاورزان نسل جدید هم سرزمین فراوانی است. کامرونیهای جوان که از بیکاری در شهرهای این کشور سرخورده شدهاند، به زراعت در میان بوتهزارها روی آوردهاند که در آنجا کشاورزی هنوز سنتی و معیشتی است و در آن از مواد شیمیایی استفاده نمیکنند. بخشی از امور کشاورزی آنان را زنبورداری تشکیل میدهد که مستلزم انجام کار خطرناک اما ارزشمندی است. بالا رفتن از درختان برای برداشت عسل که با آن خودشان، خانوادهشان و روشهای کشاورزی پایدار را تقویت میکنند.
مردان سبدهای سنگین ساختهشده از الیاف چوب را بر تن میکنند که همراه داشتنش برای برداشت روزانه ضروری است. شیره درختی که این سبدها را از آن میسازند، مادهای از خود منتشر میکند که زنبورها را دفع میکند.
یک کلونی از زنبورهای آداسونی در میان درخت دیده شدهاند. گاهی اوقات، یک پرنده عاشق لارو که به آن خبررسان میگویند، مردم محلی گبایا را راهنمایی میکند و در عوض گرفتن قسمتی از محصول آنها را به سمت لانهها هدایت میکند. لانه در حفره درخت در ارتفاع بیش از 15 متری سطح زمین قرار دارد و جمع کنندگان عسل باید بدون انجام اقدامات پیشگیرانه و احتیاطی یک صعود خطرناک انجام دهند و در معرض حمله زنبورها قرار دارند. سبد بافتهشده از رگبرگهای درخت رافیا اکنون پر از این شهد ارزشمند است و به پایین فرستاده میشود.
این نوع برداشت که در طول روز و بدون استفاده از دود است، کمتر و کمتر اجرا میشود. این روش به زمانی برمیگردد که در طول جنگ، مبارزان در جنگل پناه میگرفتند. عسل و آب و سیبزمینی شیرین، برای آنهایی که نحوه یافتنشان را بلد بودند، چندین هفته قوت لایموت فراهم میکردند.
مناطق روستایی فرانسه – راهبها، سنگهای یکپارچه، الاغها و سرگین
هنوز زمان زیادی از آشنایی ما با افسانه زنبورها و کندوهایشان نگذشته است؛ خطر نیش زنبورها برای دور نگهداشتن انسانها تا حد زیادی مؤثر بوده است. بومیسازی زنبورها که ما در ابتدا تصور میکردیم از خاورمیانه شروع شده است، از طریق تمدن بشری تا زنبورداری متداولتر مانند آنچه در فرانسه اجرا میشود، در مقایسه با کندوهای درختی و دلتایی عجیبوغریب و ناشناخته که بهتازگی دیدهایم، پیشرفت کرده است. باید از رومر فرانسوی که با مشاهداتش از یک کندوی شیشهای در قرن ۱۶ به این پیشرفت کمک کرده است، تشکر و قدردانی شود که ما امروزه هنوز از مشتقات آن استفاده میکنیم.
این روزها، سنت زنبورداری هرچند کمتر عجیبوغریب است، غنائی به قدمت چند قرن دارد؛ چرا که عسل ماده ای معجزه آسا است و راهبها این کار را در کندوهای چوبی ساده و زیبایی انجام میدادند؛ هنوز هم میتوانیم کندوهایی در تنه درخت شاهبلوط که به سنگ یکپارچه شبیه است و کندوهای تختهسنگی (براسک) را در سه ون بیابیم؛ کشاورزان در مناطق روستایی پروونس بهطور سنتی و با استفاده از الاغ برای ییلاق و قشلاق جابجا میشوند و استفاده کارآمد از بلوط محلی، نی و سرگین برای ساخت کندو را همچنان میتوانیم (فقط) در سرزمینهای باسک مشاهده کنیم.
در صومعه تریوس (ابی نوتر-دام دی تریورس، دروم، فرانسه)، فرایر کلود در یک زنبورداری 40 کندو را نگه میدارد تا برای صومعه عسل تولید کند. چند قرن است که راهبان و صومعهها تولیدکنندگان مهم عسل و موم هستند.
رابطه پاسکالین با عسل
سابقاً برای ییلاق و قشلاق رفتن از الاغ استفاده میشد. پاسکالین، زنبوردار و گلهدار الاغ در بوردو، دروم فرانسه از چند کندو استفاده کرده است تا صحنهای را بازسازی کند که از تاریخچه پروون الهام گرفته است.
یک زنبوردار اهل سه ون با دستگاه دودزای خود یک زنبورداری تنه درختی را که در مرکز بیشه درخت شاهبلوط قرار دارد، بررسی میکند تا بتواند عسل مرغوبی را بیابد. این کندوهای باستانی ساکن که «براسک» نامیده میشوند، در تنه درختان شاهبلوط کندهشده و با تختهسنگ پوشانده میشوند. این نوع کندوها تا زمان جنگ جهانی دوم استفاده میشدند.
در کشور باسک، این کشاورز که در آستانه بازنشستگی است، هنوز چند کندوی ساختهشده از نی دارد.
در سنت فاوست، نزدیکی پائو؛ محیطی که با استفاده از یک زنبورداریِ احیاشده از یک مؤسسه مذهبی، یک دستگاه دودزا، یک قاب و ظرفهای قدیمی از مد افتاده ایجاد شده است.
عسل بوهمی – زنبورداران مهاجر رومانی
ورود رومانی به EU در سال 2007، حاکی از یک دوره مدرن سازی در میان کشوری با سنتهای روستایی فراوان بود. یک تصویر نمادین از رومانی، کاروان کولی رومانیایی است که با تابلوهای رنگآمیزی شده با رنگ روشن و اسباب و اثاثیه از جادههای کشور عبور میکنند. این سنت هنوز هم به شکل زنبورداران مهاجر که در اطراف کوهستانهای پوشیده از جنگل مارامورز در شمال رومانی مسافرت میکنند، مشاهده میشود. این زنبورداران با کندوهایشان مسافرت میکنند و در اردوگاههایی دور هم جمع میشوند که در آنها به شیوهای کاملاً سنتی کشاورزی و زندگی میکنند و از تحولات کشاورزی ایجادشده درنتیجه مدرن سازی و تککشتی که تقریباً در سرتاسر اروپا مشاهده میشوند، اجتناب میکنند تا عسل برداشت شده آن ها مرغوبیت خود را از دست ندهد.
دنیای مدرن و زنبورها
منظره خانههایی که با توفالهای چوبی مسقف شدهاند، کلیساهای ساختهشده از الوار و نردههایی چوبی یادآور فرهنگ کشاورزی آبا و اجدادی است که سبک معماری مصنوعی این مناطق روستایی سنتی را تشکیل میدهد و نمادی از کندهکاریهای روی «درخت زندگی» است که بر روی سرسراهای چوبی مشاهده میشوند. بااینحال، چنین محیط سنتی تا چه مدت میتواند یک جمعیت در حال رشد را که برای حمایت از نسلهای بعدی هیچ صنعتی ندارد یا صنعت ناچیزی دارد، پشتیبانی کند؟ کشش دنیای مدرن، EU و تمامی تغییرات مرتبط با آنها، این سنتها را به خطر میاندازند. در محوطههای اردوگاه، کمک متقابل امری رایج است؛ زنبورداران بهواسطه خویشاوندی یا به این دلیل که اهل یک منطقه هستند، دور هم جمع میشوند. اکثریت آنها اهل شمال رومانی هستند.
زنبورهای کارگر مهاجر آمریکا – عشایر گردهافشان انبوه با دردسرهای خاص خود
زنبورداران مهاجر در ایالاتمتحده نیز یافت میشوند، اما نه در کاروانهای کولی با رنگهای عجیبوغریب که یکی از شکلهای کشاورزی ییلاقی و قشلاقی ساده را حفظ میکنند، بلکه هزاران کامیون کنوود؛ این کشاورزی عشایری در یک مقیاس صنعتی است. این یک منظرهی عجیب است، مردان بسیاری با لباسهای کار سفیدرنگ که کندوهایی با زنبورهای به ارزش ۴۰ میلیارد دلار در ۳۰۰۰ کامیون را بلند، پر و حملونقل میکنند و همگی آماده رفتن به باغهای بادام سنترال ولی، کالیفرنیا در ماه فوریه هستند؛ اما نه برای برداشت عسل، بلکه برای گردهافشانی شکوفه بادام.
بادام کالیفرنیا یک صنعت 2 میلیارد دلاری و در حال رشد است. پرورش زنبور کسبوکار بزرگی است؛ مدت گردهافشانی در حدود سه هفته است که در این مدت آنها میتوانند در هر هفته از هر کندو تا 175 دلار درآمد داشته باشند. صنعت گردهافشانی، این شاخه جدید پرورش زنبور، اکنون حداقل نیمی از درآمد برخی زنبورداران را نشان میدهد. درهرحال، این پدیده بهظاهر ساده و دارای پولهای کلان، دردسرهای خاص خود را دارد.
معنی حرکت دسته جمعی زنبورها چیست؟
این حرکت دستهجمعی و تمرکز کلونیها به این معناست که زنبورها بیشتر در معرض انتقال بیماریها قرار میگیرند؛ این میتواند برای تعداد زنبورهای آمریکایی فاجعهبار باشد؛ زیرا اختلال فروپاشی کلونی (CCD) کلونیها را با سرعت وحشتناک یکسوم کلونی در هرسال نابود میکند و دیگر نمی توان انتظار برداشت عسل زیادی را داشت. در زنبورداری باب هاروی در وست پالم بیچ، فلوریدا برای آمادهسازی کندوها و بازرسی آنها برای آنکه در پالتهای کندو مورچه وجود دارد یا خیر؛ از پانزده روز قبل حشرهکش روی زمین پاشیده می شود و پالتها را با پاککننده آب پرفشار تمیز میکنند. در طول شب سه کامیون از راه رسیدند. بیش از 1200 کندو باید پیش از بردن به باغستانها تخلیه و بازرسی شوند.
مناطق روستایی بریتانیا
یکی از نمونههای شگفتانگیز از اینکه یک خانواده زنبوردار چگونه میتواند کلونیهای زنبور را تقویت کند، با فروش عسل و موم امرارمعاش کند و اهمیت زنبورداری را به ما اطلاع دهد، مزرعه زنبور چین بریجChain Bridge است که دقیقاً در شمال انگلستان قرار دارد. یک کسبوکار خانوادگی از اواخر دهه 1940 که زنبورها را از زنبوردارهای بازنشسته میگرفتند و سالها آن را توسعه دادهاند که به حدود 2000 کندو در یک شعاع 40 مایلی رسیده است. اکنون عسل خانه سوم را دارد که دو خانه دیگر را تکمیل میکند که با کاردانی تمام با استفاده از ماشینآلاتی از کارخانههای کشتیسازی اضافی محلی مجهز شده است و سالانه بیش از 80 تن عسل تولید میکند که عسل موردنیاز 350 مغازه را تأمین میکند.
تعداد 15 نفر یا همین حدود که در اینجا کار میکنند، همگی افراد محلی هستند و همگی به مدیریت کندوها از قبیل ساخت و نگهداری و تعمیرات کندوها و ماشینآلات در استخراج عسل و سایر محصولات جانبی کمک میکنند. یک داستان موفقیتآمیز برای انسان و زنبور!
از سال 1948، مزرعه عسل چین بریج یک کسبوکار خانوادگی در حال رونق است. ویلی رابسون در نورتامبرلند بیش از 1800 کندو دارد و عسل خلنگ تولید میکند.
زنبورداری شهری – لندن، پاریس و نیویورک
شاید بتوانیم در این وضعیت اسفناک که زنبور در معرض تهدید از دست رفتن محل زندگی و گرسنگی ناشی از بهکارگیری مواد شیمیایی قرار دارد، شهرهای بزرگ را ناجیان غافلگیرکننده بدانیم. تکرنگی روزافزون ناشی از تککشتی محصول حومه شهر را در برگرفته بود، چندانکه از گوناگونی چشمنواز کشتزارهای تکهتکه دیگر خبری نبود و فضا غرق در مه ناپیدای فراوردههای شیمیایی کشاورزی بود. گویی شهرها برخلاف پندارمان، محیط متوازنتر و نابتری برای زنبورهای عسل فراهم میکنند. طرفداران محیطزیست در سالهای (نهچندان) اخیر بارها تأکید کردهاند که باید یک تعادل بین انسان و طبیعت بازگردانده شود. همانطور که روزنامهنگار مشهور و متخصص غذاهای ارگانیک روزی بویکات تأکید میکند: «تا جایی که ما میدانیم، جمعیت در حال افت زنبورها پیامدهای احتمالاً فاجعه باری برای زندگی انسان خواهد داشت.
از آنجایی که جمعیت افراد ساکن در شهرها رو به افزایش است، باید تلاش کنیم که اطلاعات بیشتری را در مورد افت جمعیت زنبورها به دست آوریم و ببینیم که میتوانیم این روند را معکوس کنیم یا خیر.» شاید زنبورعسل کوچک که در میان شهر، این مخلوق مصنوعی و باستانی انسان، دوباره احیا شده و رونق گرفته است، اولین گام در مسیر طولانی بازگردانی این تعادل حیاتی باشد.
لندن
شهردار لندن، بوریس یانسن در گذشته با تأکید بر روی اهمیت زنبورعسل در تولید غذا بهعنوان «یک شاخص قابلاطمینان برای سنجش سلامت محیط طبیعی ما» رقابتی را برای ایجاد ۲۰۱۲ باغ (تا علامت بازیهای المپیک لندن در سال ۲۰۱۲ باشد) و ۵۰ زنبورداری و نیز دورههای آموزش زنبورداری راهاندازی کرد که بودجه آن را دولت تعیین میکند. اهالی لندن نیز تشویق شدند که گیاهان انگبینزا (گیاهانی که زنبورهای عسل داخلی بتوانند از آنها برداشت کنند) و نهفقط گلها، میوه و سبزیهای جورواجور را پرورش دهند و تا جایی که میتوانند کمتر از محصولات شیمیایی استفاده کنند تا زنبورداری مسئولانه را گسترش دهند و لندن را به شهر مطلوب زنبورها تبدیل کنند.
علاقه مندی بارنابی شاو به عسل و زنبور
بارنابی شاو از زمان بچگی که پدرش زنبور داشت و به دلیل ابتلا به کنه واروا فوت کرد، جذب زنبورها شد. بارنابی زنبورداری را از سال 2004 و کمی بهطور تصادفی شروع کرد که در آن سال وقتی که داشت در یک مزرعه شهری در لندن کار میکرد، یک دسته زنبورعسل را از مرگ نجات داد «در اکثر جاهای غیرعادی میتوانید زنبورها را بیابید و در بیشتر وقتها، دسته زنبورها در غیرمحتملترین نقاط مستقر میشوند. اخیراً به من تلفن شد تا یک دسته زنبور را در بالای یک درخت چنار در نزدیکی بانک مرکزی جنوب بگیرم. باید با جرثقیل به آنجا میرفتم. درحالیکه لباس زنبورداریام را پوشیده بودم، به آنجا که در ارتفاع 15 متری یا همین حدود در بالای زمین قرار داشت رفتم و تمامی گردشگران و تماشاچیان از پایین این صحنه را نگاه میکردند.»
شارون بیسی در سمت راست و لیز گیل در زمینهای استیجاری جاده استوارت که شارون باغی را در آن ایجاد کرد که به زنبورداری تبدیل شد. امروزه، شارون یک گروه هفتنفری را از طریق زنبورداری رهبری میکند. شارون مشکلات کار را به کودکان نشان می دهد و لیز هم ساعتها را تعمیر میکند و عسل خود را از این راه تامین می کنند.
شهر نیویورک
در شهر نیویورک، در یک مقیاس زمانی مشابه، انجمن زنبورداران شهر نیویورک در سال ۲۰۰۸ دایر شد که گروهی از افراد همفکر و علاقهمند به زنبورداری، زنبورداران رسمی تا افراد کاملاً مبتدی را تشکیل داد. بارِ دیگر محیطی بسیار نامحتمل که برای پرورش، مدیریت و بقای این حشراتِ کوچکِ حیاتی بسیار مساعد از آب درمیآید.
اندرو کوت 38 ساله مؤسس انجمن زنبورداران شهر نیویورک است که در دسامبر 2008 ایجاد شد و بهسرعت در حال رشد است و زنبورداران مجرب و مبتدی و نیز علاقهمندان به زنبورعسل در آنجا دور هم جمع میشوند. در اینجا، در یک زنبورداری در بروکلین. «بروکلین، گیاهان زیرفون و درخت اقاقیای فراوان و گیاهان متنوعی دارد، اما این اولین سالی است که این همه کندو در شهر نیویورک داریم».
اندرو کوت زنبوردار، آدام یانسن مبتدی و تروی سیدمن یک دوست کنجکاو
«بازرسی کندوها در نیویورک کار مشکلی است، برای پارک کردن خودرو، حمل وسایل و مهمتر از همه اینکه در زنبورداری شهری، کلونیها باید به دلیل حرکت گروهی زنبورها بهدقت زیر نظر گرفته شوند. من در نیویورک 20 کندو دارم؛ همه کارها خوب پیش میروند، چون اعضای انجمن در بازبینی کندوها به هم کمک میکنند؛ اما چند روز پیش، یک دسته زنبور همراه با گروهی از افسران پلیس، در مناطق امنیتی، درست در مرکز منهتن وجود داشتند»
اندرو کوت هر هفته بساطش را در بازارهای سبز و ارگانیک نیویورک در میدان یونیون و پارک میدان تامپکینز دایر میکند تا محصولات زنبورهای نیویورکی و نیز عسل بهدستآمده از 220 کندوی خود در کنتیکت را بفروشد.
پاریس
در پاریس بیش از ۳۰۰ کندو در بام خانهها و در باغها وجود دارند که تعدادشان در حال افزایش است، زیرا در این شهر از آفتکش استفاده نمیشود و انواع گل و شکوفه ها در آن میرویند. اهالی پاریس نیز مانند لندنیها علاقه زیادی به پرورش زنبور دارند؛ در کلاسهای آموزش زنبورداری عضو میشوند و لوازم آن نیز با شماره ثبت خریده شدهاند. زنبورداران پاریسی بهخوبی به نجات زنبورها کمک خواهند کرد؛ کندوهای این شهر میتوانند بهطور متوسط تا ۱۰۰ کیلو عسل در هرسال تولید کنند، درحالیکه این مقدار برای کندوهای مناطق روستایی بهطور متوسط ۱۰ تا ۲۰ کیلو است.
ژان پاکتون 76 ساله بیست سال پیش کندوهایش را کاملاً اتفاقی در بام اپرا گارنیه قرار داد. او که یکی از مسئولان وسایل صحنه در اپرا است، دورههای آموزشی را در زمینه زنبورداری در انجمن مرکزی پرورش زنبورعسل در باغهای لوکزامبورگ گذراند. او که وقتش را بین پاریس و کروز تقسیم کرده بود، نمیدانست با کندویی که یکی از دوستانش به او داده بود چه باید بکند. مأمور آتشنشانی اپرا به او یاد داد که در استخر زیرزمینی در زیر سالن اپرا ماهی پرورش دهد و به او پیشنهاد داد که کندوی زنبورها را در بام گارنیه قرار دهد.
شگفتآور این است که عسل خانه اپرای پاریس، یکی از سنتیترین عسلهای دنیا است.
محصولات مرتبط:
مقالات مرتبط: